حماسه گیلگمش و حرکت تقدیمی اعتدال بهاری
گیلگمش حماسه کهن سومری است که حدود 4000 سال پیش به خط میخی بر روی لوحههای گلی نوشته شده و پس از مدفون ماندن طی سالها، در قرن نوزدهم میلادی بار دیگر کشف شد. تصویرهایی که در این متن با جزئیات از سیل بزرگ و آفرینش انسان از خاک زمین آمده، یادآور متون عهد عتیق مسیحیان و یهودیان است. کلیّت داستان به پادشاهی سومری به نام گیلگمش و سفرهای حماسی او به درون جنگل سدر و انجام اعمال قهرمانانه دیگری، اختصاص دارد.
اگر چه این داستان حماسی به جا مانده از ابتدای تاریخ مدوّن در خود عناصر اسطورهای دارد، اما باور بر این است که شرح حال این پادشاه سومری و تلاشهای او برای باقی گذاشتن رد پایی از خود در جهان نیز هست – داستانهایی از دستاوردهای یک پهلوان جوان.
اما این احتمال نیز وجود دارد که این تعبیر رایج، هم در محتوا و هم در تاریخ نگاری، دچار اشتباه شده باشد. آن چه احتمال میرود این است که حماسه گیلگمش میتواند تا 600 سال زودتر از آن چه تصور میشد نگارش شده باشد.
در حین تحقیق برای کتاب عیسی، آخرین فرعون ، رالف الیس بر روی این نظریه کار میکرد که مجموعه متون عهد عتیق در واقع بر پایه مذاهبی است که در مصر و سومر باستان یافت میشود. انجلیل مقدس با اشاره دائم به گاوها، گوسفندان و ماهیها به تقلید از آئین کهنی مربوط به ستارهشناسی در آمده است؛ داستانی از صورتهای فلکی که تاریخ خانوادهای پدرسالار در آن ریشه زده است. در حماسه گیلگمش ما مبارزه قهرمانانه مشابهی با حضور گاو و گوسفند میبینیم، داستانی که میتواند به شکل رویارویی صورتهای فلکی تعبیر شود؛ جنگی میان حَمَل (گوسفند) و ثور (گاو).
ما میدانیم که در گذر هزاره ها موقعیت صورتهای فلکی نسبت به خورشید به آهستگی تغییر میکند، و خورشید در زمان اعتدال بهاری (نقطه آغاز سال خورشیدی) به مدت حدود 2000 سال در یک برج فلکی معین طلوع میکند. در حال حاضر ما در آخرین قرون صورت فلکی حوت (ماهی) به سر میبریم، و صورت فلکی غالب قبلی در اعتدال بهاری حَمَل (گوسفند/بز) بود. این تغییر از حمل به حوت در قرن اول میلادی رخ داد، و به همین دلیل است که میگویند عیسی برّه خدا (حمل) بود اما ماهیگیری (حوت) میان مردمان شد. همانطور که میبینیم آخرین نشانههای آئین کهن آسمانی هنوز در آئین مسیحیت نصرانی کاملاً مشخص است.
به همین ترتیب در اوایل دوره میانی پادشاهی مصر، تغییر مشابهی در حال رخ دادن بود – صورت فلکی ثور داشت جای خود را به صورت فلکی بعدی یعنی حَمَل میداد. یک نقشه کامپیوتری از این ستارگان تاریخ دقیق این دورههای نجومی را به ما میدهد و به نظر میرسد دوره ثور (گاو) تا حدود سال 1750 قبل از میلاد ادامه داشت. این تاریخ به دوره فراعنه هیکساس، یعنی نسلی از پادشاهان مصر که چوپانی نیز میکردند، بسیار نزدیک بود. بنابراین این احتمال زیاد است که تغییر در آرایش آسمانی موجب پیدایش فراعنه چوپان (پیروان حَمَل؟) در مصر سُفلی شده باشد و حتی شاید جنگهای داخلی که در نهایت موجب اخراج آنها از مصر شد را نیز تسریع کرده باشد.
حال همه اینها چه ارتباطی با حماسه گیلگمش دارد؟ اولین سرنخ از این که این داستان سومری میتواند چیزی بیش از افسانه پادشاهان و شاهزادگان باشد، و در عوض روایتی آئینی از یک رویارویی در آسمانها باشد این است که انکیدو، دوست و همراه گیلگمش به صورت شهاب سنگی توصیف شده است:
“این ستاره آسمانی که چون شهاب سنگی از آسمان فرود آمد؛
که تلاش بر بلند کردن آن نمودی، ولی آن را سنگین یافتی … این است آن هم قطار نیرومند، آنی که بر رفیق خود در زمان نیاز یاری میرساند.”
در متن انکیدو با جزئیات کامل توصیف شده است. کنایهها بسیار واضح است: انکیدو جسمی آسمانی است. به همین ترتیب گیلگمش نیز زمانی که خود را برای مبارزه در پیش رو آماده میکند، این گونه توصیف میشود:
“گیلگمش تبر را برداشت، تیردان را به پشت انداخت
و کمان «آنشان» را نیز، و شمشیر را در کمربند خود محکم کرد؛
و آنها برای سفرشان مسلّح و آماده بودند”
به بیان نجومی، اینها اشارات سادهای هستند: تبر در دست راست؛ کمان در دست چپ؛ شمشیر آویزان از کمربند اصلی. گیلگمش یک پادشاه نیست، بلکه این نامی بود که مردم سومر به صورت فلکی جبّار (اوریون/شکارچی) داده بودند. به نمودار این صورت فلکی نگاهی بیاندازید و شباهتها را ببینید. کاملاً مشخص است که اوریون همه ویژگیهای نسبت داده شده به گیلگمش را دارد، و از این رو حماسه گیلگمش باید داستانی باشد از مبارزه آسمانی بین این صور فلکی.
بنابراین گیلگمش به شکل حماسه ای آسمانی نوشته شده و از مبارزهای قریب الوقوع خبر میدهد؛ و بلندمرتبهترین صورت فلکی یعنی جبّار خود را برای جنگ با کیهان آماده میکند. اما گیلگمش (اوریون) راه را نمیداند، و از این رو به انکیدو (شهاب سنگ یا شاید ستاره شعرای یمانی در صورت فلکی کلب اکبر) برای یافتن راه نیاز دارد:
“بگذار انکیدو راه را نشان بدهد، او راه جنگل [ستارگان] را میداند… کوههای پوشیده از سدر، منزلگاه خدایان.”
سپس در این داستان کهن هدف سفر گیلگمش (اوریون) را میخوانیم – و آن کشتن صورت فلکی ثور (گاو) است. به بیان نجومی، این امر کاملاً منطقی به نظر میرسد. اینجا صورت فلکی جبار مجهز به تبر و کمان بوده و شمشیری از کمربند او آویزان است. این اوریون است که کمان خود را کشیده و به سمت صورت فلکی مجاور خود یعنی ثور نشانه رفته است.
و چنین است که به نظر میرسد تغییرات بر اثر حرکت تقدیمی، از ثور به حمل، که به آن هم در متون مصر باستان و هم متون عهد قدیم و جدید اشاره شده، بار دیگر در حال وقوع است. ولی اینجا در سومر گیلگمش پهلوان است که در پوشش اوریون، “گاو آسمانی” را میکشد. اما پیش از آن گیلگمش باید به دنبال نگهبان جنگل (ستارگان) برود، غول دهشتناکی به نام هومبابا:
“با سومین ضربه هومبابا سقوط کرد… اکنون کوهستان به جنبش در آمده بود و تپه ها نیز، چرا که نگهبان جنگل کشته شده بود. هفت فرّ هومبابا خاموش شده بود.”
با وجود این که این کلمات مربوط به 4000 سال پیش هستند، اما اگر با موضوعی که در مورد آن صحبت میشود آشنا باشید، مفهوم آنها واضح است. تنها یک نگهبان برای صورت فلکی ثور وجود دارد و آن خوشه پروین (ثریا) است. این جرم آسمانی که با نام “هفت خواهر” نیز شناخته میشود، مجموعه هفت ستارهای است که با چشم غیر مسلح قابل رویت بوده و در انتهای ثور قرار دارد. از این موقعیت بالادست هومبابا (خوشه پروین) میتواند بر صورت فلکی ثور نظارت کرده و از آن مراقبت نماید. از این رو اگر کسی قصد حمله به ثور را داشته باشد، ابتدا باید با هومبابا روبرو شود. با خاموش شدن نور هومبابا، پشت ثور در معرض خطر قرار میگیرد – این نقطه ضعفی است که گیلگمش (اوریون) به آن حمله میکند.
“اکنون شمشیر خود را بین قفا و شاخهای او فرو بر
و گیلگمش این چنین به دنبال گاو رفت، او کلفتی دماش را چنگ زد
شمشیر خود را بین قفا و شاخهای او فرو برد و گاو را ذبح کرد.
زمانی که گاو آسمانی را کشتند، قلب او را بیرون کشیده و به شاماش (خورشید) تقدیم کردند
و چنین بود که آن برادران آرام گرفتند”
بنابراین گیلگمش صورت فلکی ثور را کشت و دوره حمل (گوسفند) آغاز گردید. ممکن است این تعبیر غیرمعمول به نظر برسد، اما برهان آن در فهرست پادشاهان سومر نیز آمده است؛ در این فهرستها جانشین گیلگمش لوگالباندا ذکر شده که با نام “پادشاه چوپان” نیز شناخته میشود. اکنون دوره گاو به سر آمده بود و از همین رو شاه لوگالباندا با عنوان “چوپان” شناخته شد – درست مانند فراعنه چوپان هیکساس در مصر، او پیرو صورت فلکی حاکم جدید یعنی حمل شد.
پس میتوان گفت گیلگمش به حکومت صورت فلکی ثور پایان بخشیده، و راه را برای حمل و پادشاهان چوپان هموار کرد. هر چند در این داستان سومری میخوانیم بعضی از خدایان از این موضوع خشنود نبودند:
“ایشتار… نفرینی به زبان آورد؛ “وای بر گیلگمش که با کشتن گاو آسمانی مرا خوار شمرد”
انکیدو با شنیدن این سخنان ران راست گاو را کند و در صورت او پرتاب کرد و گفت “اگر دستم به تو میرسید با تو نیز چنین میکردم”
بار دیگر این داستان و تعبیر جدید ما حقیقت پیدا میکند؛ از این رو است که در صور فلکی مصری به جای صورت فلکی شمالی یک پای گاو قرار دارد. در همین جهان نما، به جای صورت فلکی دبّ اکبر، اسب آبی بزرگ قرار دارد. از آن جایی که هیچ یک از قبایل شمال اروپا اسب آبی ندیده بودند، این تغییر در ماهیت قابل درک است.
ادعا میشود که منطقه البروج دِندِره که متعلق به دوره بطلمیوسی است، بیشتر از فرهنگ مصری، ریشه در مفاهیم موجود در فرهنگ یونانی دارد. با این وجود شواهد در اینجا به ما نشان میدهد که تصویر نگارههای موجود در صور فلکی دندره در سومر باستان نیز شناخته شده بود. این احتمال قوی وجود دارد که صور فلکی جدید نیز ریشه در مناطق خاور میانه و خاور نزدیک داشتهاند.
این امکان وجود دارد که در مصر فرعون شِهشی مامایبرا از سلسله پادشاهی چهاردهم، دوران جدید حَمَل را آغاز نموده، و اولین فرعون چوپان هیکساس بود. هر چند در سومر این لوگالباندا با کمک گیلگمش (اوریون) بود که در جنگ آسمانی بین پیروان ثور و حمل پیروز شد و تبدیل به اولین پادشاه چوپان سومری گردید. بنابراین به نظر میرسد این امر محتملترین دلیل نگارش حماسه گیلگمش باشد؛ این متن نه داستان حماسی یک پادشاه بزرگ بلکه بزرگداشت دوهزار ساله حرکت تقدیمی ستارگان در پهنه آسمان است.
منبع : The Ancient Epic of Gilgamesh and the Precession of Equinox
Comments
This post currently has no comments.