وندیگو؛ هیولایی آدمخوار از فرهنگ بومیان آمریکای شمالی
وِندیگو[1] موجودی وحشتناک در افسانههای بومیان آلگونکوئین[2] در آمریکای شمالی است. این هیولا برای گذر از زمستانهای سخت از گوشت بدن انسانها تغذیه میکند. اما آیا این موجودات فقط افسانه هستند یا واقعاً موجوداتی انساننما و آدمخوار وجود دارد که در جنگلها منتظر قربانی خود نشستهاند؟
مردمان آلگونکوئین یکی از پرجمعیتترین و متنوعترین گروههای بومیان آمریکای شمالی هستند، و محل سکونت آنها زمانی در سواحل اقیانوس آرام و دریاچههای بزرگ این قاره بود. اگر چه موجوداتی شبیه به وندیگو در افسانههای دیگر قبایل بومی آمریکا نظیر ایروکوئی[3] نیز یافت میشود. در این قبایل موجودی به نام سنگپوست وجود دارد که شباهتهایی زیادی با وندیگو دارد.
وندیگوی سیری ناپذیر
به طور تحتاللفظی کلمه وندیگو (که به صورت ویندیگو یا ویندِگو نیز نوشته میشود) به معنای “روح شروری که انسانها را میبلعد” است. ترجمه دیگری که گفته میشود توسط یک کاوشگر آلمانی در سال 1860 ارائه شده کلمه وندیگو را با کلمه آدمخوار برابر میداند. گفته میشود وندیگوها گرسنگی سیریناپذیری برای گوشت انسان دارند – هر چقدر گوشت انسان را میخورند، گرسنه باقی میمانند.
این گرسنگی در ظاهر آنها نیز مشخص است، به طوری که بعضی منابع گفتهاند آنها بسیار لاغر هستند. برغم ظاهر فیزیکی نحیف، وندیگو را به صورت غولهایی به قد 4.5 متر توصیف میکنند. اگر چه در مورد ویژگیهای ظاهری این موجودات در بین قبایل گوناگون اختلافاتی وجود دارد، به طور کلی همه بر این توافق دارند که وندیگو چشمهای درخشنده، دندانهای دراز و زرد و زبان بلندی دارند. گفته میشود اکثر وندیگوها پوستی به رنگ زرد ملایم دارند، هر چند طبق منابع دیگر پوست آنها پوشیده از مو و یا به شکل پوسیده و در حال از بین رفتن است.
در افسانهها آمده وندیگو روزگاری انسان بودهاند. بر اساس معروفترین نسخه این داستانها، وندیگو زمانی به وجود میآید که یک انسان رو به خوردن گوشت همنوعان خود بیاورد، حتی اگر این کار برای زنده ماندن باشد. زمانی که شخصی گوشت انسان دیگری را بخورد، ارواح خبیثه به وجود او نفوذ کرده و او را تبدیل به یک وندیگو میکنند.
معامله با شیطان و محل زندگی وندیگو
در نسخه دیگری از این افسانه، اولین وندیگو جنگجویی بود که با شیطان معامله کرد. این جنگجو روح خود را برای نجات قبیلهاش به شیطان تقدیم کرده تا به شکل یک موجود خونخوار برای مردمش بجنگد. زمانی که صلح برقرار شد، دیگر نیازی به این موجود ترسناک نبود، و به همین خاطر او را تبعید و به اعماق تاریک جنگلها فرستادند. برخی بر این باورند که آن انسان هنوز در وجود وندیگو زنده است؛ به طور مشخص در جایی که قلب او قرار گرفته است. این شخص منجمد شده و تنها راه کشتن یک وندیگو، کشتن انسانی است که درون او قرار دارد. در بعضی افسانهها نیز آمده که میتوان انسان محبوس در این موجود را نجات داد؛ هر چند در اغلب موارد مرگ تنها راهی است که میتوان انسان را از وندیگو جدا کرد.
درباره محل زندگی وندیگو باور بر این است که در جنگلهای اطراف محل زندگی بومیان آلگونکوئین پرسه میزنند، و گفته میشد انسانهایی که وارد این جنگلها شده و ناپدید میشدند توسط این موجودات خورده شدهاند. در طول زمانهای مختلف، نه تنها بومیان آمریکای شمالی بلکه سفیدپوستان ساکن این مناطق نیز به دفعات از مشاهده وندیگو سخن گفتهاند. برای مثال بین سالهای 1800 تا 1920 میلادی، یک وندیگو در نزدیکی شهری به نام روسو[4] در مینهسوتای شمالی ظاهر شد. ادعا میشود هر بار که حضور این موجود گزارش شده است، به دنبال آن یک مرگ غیرعادی و توضیحناپذیر رخ داده است. اگر چه این پدیده پس از مدتی متوقف شده و اوضاع به حالت عادی برگشت.
در بین مردم قبیله کری[5] مراسم رقص سنتی وجود دارد به نام Wihikokansimoowin یا “رقص وندیگو-مانند“. در این مراسم رقصِ وندیگوی وحشی توسط شرکتکنندگان به شکل طنزآمیزی به تصویر کشیده میشود. علاوه بر تمسخر وندیگو، برخی قبایل بومی حتی به خود لقب “شکارچیان وندیگو” را میدهند.
در ابتدای قرن بیستم، یک مرد 87 ساله از قبیله کری به اتهام یکی از زنان همقبیله خود محاکمه شد. با این که این مرد به جرم خود اعتراف کرد، در دفاعیات خود اعلام نمود که روح خبیثی بدن آن زن را تسخیر کرده و او در حال تبدیل شدن به یک وندیگو بود. از این رو مجبور شد قبل این زن را قبل از این که دست به کشتن بقیه اعضای قبیله بزند، نابود کند. این مرد همچنین ادعا نمود که در طول زندگی خود علاوه بر این زن، 13 وندیگوی دیگر را نیز سر به نیست کرده است.
[1] Wendigo
[2] Algonquin
[3] Iroquoi
[4] Roseau
[5] Cree
Comments
This post currently has no comments.