کایبیو؛گربهها در فرهنگ و افسانههای ژاپن
ژاپنیها عاشق گربه هستند. نگاهی کوتاه به فرهنگ عامه مردم این موضوع را به شما نشان میدهد: هلو کیتی، کافههایی مخصوص گربهها، گوشهای گربهای که با چراغهای رنگارنگشان میتوانند حالات روحی شما را نشان بدهند. گوتوکوجی معبدی در توکیو است که یکی از مقاصد گردشگری محبوب این شهر میباشد و ادعا میشود زادگاه اصلی مانِکی نکو “گربه خوششانسی” است. در کیوتو یک گربه واقعی در نقش راهب به همراه دستیارانش در معبد نیان نیان جی[1] زندگی میکند.
گربهها در همه جای ژاپن پیدا میشوند. اگر چه علاقه به گربه به وضوح در بین این مردم دیده میشود، ترس از این حیوان هم رایج است. در طول تاریخ ژاپن افسانههای زیادی در مورد گربههای غیرطبیعی و هیولامانند وجود داشته است. داستانهای ژاپنی در مورد گربهها عمیق و وسیع است – از موجودات جادویی و شگفتانگیزی که قدرت تغییرشکل دارند (باکِهنِکو) تا یک حیوان مردهخوار شیطانی (کاشا).
ما هنوز نمیدانیم خود گربهها از چه طریقی وارد ژاپن شدند. حدس بر این است که این موجودات از مسیر جاده ابریشم، همراه بازرگانان و از سمت مصر به سمت چین و کره و سپس به ژاپن آمده باشند. نقش آنها یا به عنوان شکارچی موش جهت حفاظت از متون بودایی (نوشته شده بر روی کتیبههای پوستی) در طول سفرهای طولانی و یا هدیه گرانبهایی از طرف امپراتوران سرزمینهای دور بوده است. این احتمال وجود دارد که هر دو نقش در زمانهای مختلف به گربهها داده شده است.
اما اولین حضور ثبت شده یک گربه در ژاپن – که در گربه بودن موجود مورد بحث تردیدی نیست! – به خاطرات امپراتور اودا[2] به تاریخ 11 مارس سال 889 میلادی برمیگردد. او این گربه را به رنگ سیاه توصیف کرده و از ویژگیهای ظاهری و اخلاقی او میگوید. همچنین اعلام میکند که از دریافت چنین هدیهای بسیار خوشنود است.
در ابتدا گربه به عنوان یک کالای ارزشمند مانند طلا و جواهرات و پارچههای ابریشمی معامله میشد. اما مردم به زودی متوجه شدند این موجود گرانقیمت خاصیتی داشت که بقیه اشیاء قیمتی نداشتند؛ تولید مثل. گربهها میتوانستند گربههای دیگری به دنیا بیاورند. در طول قرون مختلف این فرآیند تولید مثل باعث شد گربهها تا قرن دوازدهم میلادی در سراسر ژاپن پخش شوند. تغییر جایگاه این حیوانات در فرهنگ ژاپنی هم از همین زمان شروع شد.
یکی از باورهای رایج در ژاپن این بود که اگر شیئی یا موجودی برای مدت زیادی دوام بیاورد، از خود قدرتهای جادویی نشان خواهد داد. داستانهای کهن زیادی درباره این خاصیت در روباهها، مارها و حتی صندلیها وجود دارد. البته گربهها در تنوع زیاد این قدرتها و همچنین تصویر و اشکال مختلفی که بدست آوردهاند، تا حدودی خاص هستند. شاید این موضوع به این دلیل باشد که گربهها در ژاپن حیواناتی بومی نبودند. جامعه ژاپن در کنار روباهها رشد میکرد، در حالی که گربهها چون از دنیای ناشناخته بیرونی وارد شدند، در هالهای مرموز پیچیده شدهاند. در نظر گرفتن این موضوع در کنار قابلیتهای طبیعی شگفتانگیز گربهها، مانند کش آمدن بدن این حیوان به مقدار قابل توجه، راه رفتن بیصدا و برق زدن چشمانش در شب، ترکیب بینظیری برای خلق یک حیوان جادوئی به دست میدهد.
اولین ظهور یک گربه ماوراء الطبیعی در همان قرن دوازدهم میلادی رخ داد. بر طبق گزارشات یک گربه بزرگ، آدمخوار و با دو دُم در جنگلهای منطقه نارا[3] دست به شکار انسانها میزد. مردم منطقه به این موجود نام نکوماتا[4] را دادند. نارا که در آن دوران پایتخت ژاپن بود، دور تا دور با کوه و جنگل احاطه شده بود. شکارچیان و چوببرها دائم به این جنگلها رفتوآمد داشتند. آنها از خطرات معمول مطلع بودند؛ اما این هیولای خونخوار بسیار فراتر از آن چیزی بود که انتظار داشتند. بر طبق خبرنامههای محلی آن دوران، چندین نفر در دام نکوماتا جان خود را از دست دادند. این موجود خوفناک و بزرگ بیشتر شبیه به یک ببر با دو دُم بود، تا گربه ملوس امپراتور اودا. این احتمال نیز وجود دارد که نکوماتا واقعاً یک ببر بوده باشد. امروزه حدس زده میشود که داستانها در مورد نکوماتا ریشه در ببری دارد که از سمت چین، و احتمالاً به همراه بخشی از یک باغ وحش به آنجا آورده شد، و یا ممکن است حیوان دیگری باشد که دچار هاری شده بود.
از پایان قرن دوازدهم تا قرنها بعد داستانها در مورد نکوماتا و دیگر گربههای خارقالعاده ادامه یافت. سپس با آغاز دوره اِدو[5] تعداد و انواع گربههای جادویی در ژاپن رشد انفجاری داشت.
در آغاز سالهای 1600 میلادی، این کشور با رشد و شکوفایی هنر و فرهنگ در جنبههای مختلف روبرو شد. نمایشهای کابوکی[6] ، چاپ و نقاشی بوسیله بلوکهای چوبی یا یوکیو-ئه[7] از جمله اینها بودند. همه اینها باعث شد تا خواندن و مصرف محصولات فرهنگی به همه طبقات جامعه سرایت کند، و همانگونه که هنرمندان به زودی متوجه شدند، ژاپن تشنه داستانهای جادویی و هیولاهای مختلف بود. هر نوع اثر هنری که در خود اثری از عناصر جادویی داشت، به سرعت بین عامه مردم محبوب میشد.
در این دوران طلایی بود که گونه جدیدی از گربههای ماوراء الطبیعی خلق شد- باکِهنِکو[8]، که قدرت تغییر شکل داشت. با شهری شدن جامعه ژاپن، جمعیت گربهها همراه با انسانها رشد کرد. حالا گربهها همه جا بودند؛ نه فقط به عنوان حیوانات خانگی و شکارچی موش، بلکه به عنوان خیابانگردهایی که قوت غالبشان باقیمانده غذای دستفروشان خیابانی بود. با ظهور این حیوانات در گوشه و کنار خیابانها، داستانهایی از گربههایی نقل میشد که قادر بودند خود را به شکل انسان در بیاورند. در آن دوران نور خانهها بیشتر از چراغهایی با سوخت روغن ماهی تامین میشد. بوی این روغن گربهها را به خود جذب میکرد و نور چراغ باعث میشد سایههای بزرگ و وحشتناکی از این حیوانات بر روی دیوارها پدیدار شود. در داستانها آمده گربههایی که به شکل غیرطبیعی زنده میماندند، تبدیل به باکهنکو شده، صاحبان خود را میکشتند و زندگی آنها را تصرف میکردند.
هر چند همه گونههای این باکهنکو خطرناک نبودند. حدود سال 1781 میلادی این شایعه در شهر اِدو (توکیوی امروزی) پیچید که بعضی از فاحشههای ساکن منطقه مخصوص این شهر معروف به یوشیوارا[9]، گربههای باکهنکو هستند که خود را به شکل زنان زیبا در آوردهاند. این ایده که ورود به منطقه یوشیوارا به معنای گذر از مرزهای بین دنیای طبیعی و ماوراءالطبیعه بود، هیجان وصفناپذیری داشت. در نهایت این داستانها، از فاحشگان فراتر رفت، و دنیایی را ساخت که در آن بازیگران کابوکی، هنرمندان و کمدینها گربههای تغییر شکل یافته بودند. این گربهها، شبها هنگام خروج از خانه کیمونوی خود را پوشیده، یک کاسه شراب ساکی[10] یا ساز شامیسن[11] به دست گرفته، و تا صبح به مهمانیهای مختلف میرفتند.
هنرمندان نمیتوانستند چنین داستانهایی از گربههای مست و رقصان را نادیده بگیرند و از آنها تصاویر زیادی در آثار خود میآوردند. این گربهها به شکل انسان-گونه یا ترکیبی از انسان و گربه ترسیم میشدند (هر چند باکهنکو میتواند به طور کامل به شکل انسان دربیاید). آنها پیپ میکشیدند، قمار میکردند و به انواع و اقسام تفریحاتی میپرداختند که هر کشاورز زحمتکشی آرزوی آن را داشت. هنرمندان همچنین زنان مشهور یوشیوارا را به شکل گربه میکشیدند.
اما باید به این نکته توجه کرد که با وجود این که باکهنکو یکی از مشهورترین گربههای جادویی ژاپن بودند اما تنها گونه این موجودات نبودند. در زبان ژاپنی از کلمه کای-بیو[12] به طور کلی برای توصیف گربههای خارقالعاده استفاده میشود.
گونه دیگری از گربهها که اسم مشخص خود را دارد، کاشا[13] است؛ گربهای شرور که از گوشت مردگان تغذیه میکند. مانند نکوماتا و باکهنکو، کاشا روزگاری یک گربه خانگی معمولی بوده است. اما در داستانها گفته شده، وقتی بوی بدن مردگان به گربهای میرسد دچار چنان گرسنگی جنونآمیزی شده که تبدیل به شیطان آتشینی میشود. آنها با قدرتهای خود میتوانند بدن مردگان را مانند عروسک کنترل کرده و به رقص آورند. افسانه کاشا هنوز هم در مراسم تدفین تاثیر خود را نشان میدهد. در ژاپن امروز در زمان اجرای مراسم عزاداری و تدفین بدن مرده به خانه آورده شده تا بستگان برای آخرین بار با او ملاقات کنند. در این زمان اگر گربهای داخل خانه باشد، به او اجازه ورود به اتاق مرده را نمیدهند.
بعضی از این گربهها نیز به شکل ترکیبی از گربه و انسان تصور میشدند، مانند نکو موسومه[14]. در زمانهای قدیم ساز شامیسن با پوست کشیده شده گربه ساخته میشد، و اعتقاد بر این بود گربهها سازندگان آن را گاهی نفرین میکردند. اگر سازندهای طمع میکرد و دست به کشتن گربههای زیادی میزد، دختر او به شکل یک نکو موسومه به دنیا میآمد؛ گربهای به شکل یک انسان که قادر به صحبت کردن نبود، موش میخورد و مثل گربه پنجه میکشید.
شاید شناختهشدهترین گربههای جادویی به جا مانده از دوره اِدو، مانِکی نکو[15] باشد؛ موجودی که در خارج از ژاپن به نام “گربه خوششانسی” شناخته میشود. این گربه که همیشه در حال دست تکان دادن است، اگر چه بیشتر در بین کسبوکارها محبوب بوده، اما ریشه در داستانهای مردمی ژاپن دارد. در داستان اول، گربهای خوششانس یک ارباب سامورایی را از اصابت صاعقه در یک طوفان مهیب نجات میدهد. این ارباب هم برای قدردانی سرپرستی معبد گوتوکوجی[16] را به این گربه میدهد؛ جایی که امروزه هزاران توریست از آن بازدید کرده و مجسمههای کوچک این گربه را به عنوان سوغات میخرند.
در داستان دیگری آمده پیرزن فقیری بود که روزی گربهاش برای نجات دادن او از این فقر به خوابش آمده و در عالم رویا به او گفت که مجمسههایی به شکل همان گربه بسازد و در بازار بفروشد. گربه به او گفت که این مجسمهها برای مردم خوششانسی به همراه خواهند داشت. پیرزن بعد از بیدار شدن همین کار را کرد و زمان فروختن این مجسمهها، داستان آن را نیز برای مردم تعریف میکرد. بالاخره به کمک همین مجسمه و داستانش، پیرزن روزی بسیار ثروتمند شد. مجسمههایی که امروزه به عنوان مانکی نکو در فروشگاهها پیدا میشود، بازمانده همین داستان هستند. اگر چه همه میدانند این دو داستان واقعیت ندارد اما این جلوی فروش مجسمههای گربه خوششانس را نمیگیرد. همینطور مورد عجیبی نیست که ریشه بعضی از داستانهای افسانهای را در تلاش شخص یا اشخاصی برای کسب درآمد پیدا کنیم. همانگونه که هنرمندان در دوره ادو متوجه شدند، تصویر گربه به فروش آثار هنری کمک میکند.
هر چه در داستانها و فولکلور ژاپنی بیشتر بگردیم، آثار گربه را بیشتر خواهیم یافت. از گوتوکو نکو[17]، یک نکوماتای قدیمی که شبها اجاقها را شعلهور میکند یا دمای سیستم گرمایش خانهها را بالا میبرد، تا گرم بماند؛ تا جزیرههای تاشیروجیما[18] که جمعیت گربهها پنج برابر جمعیت انسانی است، و همینطور گربه یاماپیکاریا[19] که تنها در جزایر دورافتاده ایریوموته[20] پیدا شده و در معرض خطر انقراض نسل قرار دارند. بسیاری از این داستانها در دوره ادو نقل شدهاند، اما هستند تعدادی که در ادامه قصههای باستانی و با روایت مدرن به گوش ما میرسند.
[1] Nyan Nyan Ji
[2] Uda
[3] Nara
[4] Nekomata
[5] Edo
[6] Kabuki
[7] Ukiyoe
[8] Bake
[9] Yoshiwara
[10] Sake
[11] Shamisen
[12] Kai-byo
[13] Kasha
[14] Neko Musume
[15] Maneki Neko
[16] Gotokuji
[17] Gotoko Neko
[18] Tashirojima
[19] Yamapikaryaa
[20] Iriomote
Comments
This post currently has no comments.