یازده دروازه ورود به دنیای زیرزمینی مردگان
هیدیس، ناراکا، گینی، شیبالبا. اینها بخشی از نامهای مختلفی است که به دنیای زیرزمینی مردگان داده شده است. تقریباً همه ادیان کهن و نوی جهان مفهوم دنیای زیرزمینی را در خود دارند- مکانی که ارواح مردگان برای توبه یا تنبیه به آن جا میرود.
ورود به این دنیای زیرزمینی غالباً از طریق دروازهای بر روی زمین و در دنیای زندگان صورت میگرفته است. دروازههایی که امروز هم افراد کنجکاو میتوانند به آن سرک بکشند و شاید حتی با دستان خود قفل آن را بگشایند.
در ادامه با 11 مکان واقعی دروازههای جهنم در فرهنگهای مختلف آشنا خواهیم شد، که در دنیای امروز ما هنوز پا بر جا هستند.
غارهای دماغه ماتاپان
دماغه ماتاپان (Matapan)، شبه جزیره مانی، یونان
اولین دروازه ورودی مربوط به یکی از شناخته شدهترین جهنمهاست. غارهای دماغه ماتاپان که در جنوبیترین سواحل یونان قرار دارد. موقعیت جغرافیایی دماغه ماتاپان – که با نام دماغه تاینارون یا تنارو نیز شناخته میشود- در پایین شبه جزیرهای به نام “مانی” واقع شده است. دهانه این غارها هم سطح دریا و داخل یک صخره باز میشود. درست در بالای این غار خرابههای یک معبد اسپارتی دیده میشود.
در اساطیر یونان این غارها یکی از چندین ورودی منسوب به هیدیس، قلمروی سایههاست. یک ورودی دیگر در معبد نکروماتئیون در کناره رود آخِرون قرار دارد. در اساطیر آمده اورفیوس برای نجات نامزد خود، اوریدیس از دنیای مردگان، از غارهای ماتاپان وارد این جهان زیرزمینی شد. همچنین پوسانیاس، جغرافیدان عصر باستان میگوید هرکول در طول 12 خوان خود، از دهانه این غار بود که وارد هیدیس شده و سِرِبروس، سگ سه سر را بر روی زمین آورد. داستان دیگری که در مورد این غار ذکر شده این است که آریونِ شاعر پس از فرار از چنگ دزدان دریایی، و بر پشت گروهی از دلفینها به دهانه این غار آورده شد.
آتشفشان هِکلا
ایسلند
آتشفشان فعال و باشکوه هکلا در کوهستانهای جنوبی ایسلند، مکانی است که با دهانه آتشین جهنم در دین مسیحیت مقایسه شده است. در قرون وسطی، راهبان سیسترسی داستانهای مربوط به “پرتگاه هلکا” را در سراسر اروپا رواج میدادند.
در سال 1180 میلادی راهبی به نام هربرت دو کلِیروو در کتاب خود مینویسد: “دیگ آتشین معروف سیسیل که آن را تنوره جهنم خواندهاند، در برابر این آتشفشان، اجاق کوچکی بیش نیست”
راهب دیگری به نام بندیکت در اشعارش، هکلا را “زندان ابدی یهودا” میداند. بعدها در سال 1341، در کتابی به نام تاریخچه Flatey توصیف پرندگان عظیمی آمده که در بالای دهانه این آتشفشان پرواز میکنند و گمان میرفت که اینها ارواح گناهکاران باشند.
این آتشفشان از سال 874 میلادی تا کنون، بیش از 20 فوران خطرناک داشته است، اگر چه هکلا در سالهای اخیر تا حدودی آرامتر شده است. بیشتر خرافات و افسانههای مربوط به آتشفشان هکلا بعد از قرن 19 میلادی دوام نیاورد، ولی هنوز هم در بعضی باورهای مردم محلی، در عید پاک میتوان جادوگرانی را دید که بر فراز قله آن پرواز میکنند.
شهر ارواح فِنگدو
چونکینگ، چین
موقعیت یکی دیگر از دروازههای جهنم در شهر ارواحی در مرکز کشور چین واقع شده است. بازدیدکنندگان شهر فنگدو که ارتباط نزدیکی با ناراکا، دنیای زیرزمینی اساطیر چین دارد، در آنجا تصویری نادر از آن چه در این جهنم میگذرد، خواهند دید.
این شهر مسکونی 2000 ساله بر روی تپه مینگ، در شمال رود یانگ تزه قرار دارد. بنای “شهر ارواح” فنگدو در دوره امپراتوری هان (206 قبل از میلاد – 220 میلادی) گذاشته شد، در داستان آمده که زمانی دو مقام دولتی خائن برای فرار از خشم امپراتور به آنجا پناه آوردند. نام این دو یین و وانگ بود، که بعدتر با اقتباس، به نام یکی از فرمانروایان جهنم “کینگوآنگ وانگ جیانگ” تبدیل شد.
فنگدو به خاطر معماری سنتی و چشمگیرش، و همچنین مهارت به کار برده شده در ساخت آن معروف است. خیابانها و میدانهای شهر پر است از مجسمه ارواح و شیاطین، که به نوبه خود یادآور عذابی هستند که در انتظار گناهکاران است. بسیاری از نقاط دیدنی شهر درونمایهای جهنمی دارند: مانند “گذرگاه ارواح شکنجه شده”، “پل ناتوانی”، “برج آخرین نگاه به سوی خانه”.
هر چند شاید قابل توجهترین این بناهای دیدنی، پادشاه ارواح است – صورتی تراشیده شده بر یک سنگ بزرگ از بالا بر شهر نظارت دارد. پادشاه ارواح فنگدو با ارتفاع 138 متر و عرض 217 متر، بزرگترین مجسمه سنگی در جهان است.
لاکوس کورتیوس
روم، ایتالیا
هر ساله هزاران گردشگر برای بازدید از فروم رم به ایتالیا سفر میکنند. اما افراد کمی هستند که از داستان چاه سنگی کوچکی که در مرکز این مجموعه تاریخی قرار دارد، اطلاع داشته باشند؛ چاهی که روزی به عنوان ورودی دنیای زیرزمینی شناخته میشد.
لاکوس کورتیوس یا دریاچه “کورتیوس” نام خود را از یک افسانه رومی گرفته است. لیویِ تاریخدان داستان زمانی را میگوید که یک پیشگو از سقوط روم خبر داد. در این پیام، او هشدار داد که شهر روم فرو خواهد ریخت، مگر این که حاضر باشد عزیزترین دارایی خود را قربانی کند. در همین حین گودالی در مرکز فروم دل زمین را شکافت تا آن قربانی را بپذیرد. یکی از فرماندهان رومی به نام “مارکوس کورتیوس” با فرض این که این ارزشمندترین دارایی، سربازان روم هستند، با لباس و زره جنگی و همراه با اسبش به داخل این حفره شیرجه زد، و با این کار روم را نجات داد. اگر چه منشا و مبدا واقعی این چاه در پس پرده دورههای باستان مخفی شده است. نقشه برجسته سنگی قرار گرفته در کنار چاه نسخه امروزی تصویر کورتیوس آماده برای جانفشانی است.
غار آکتون تونیچیل موکنال
منطقه حفاظت شده کوهستان تاپیر، بلیز
امروزه در کشور بلیز شبکهای از غارها وجود دارد، که مردم مایا اعتقاد داشتند ورودی دنیای زیرزمینی یعنی شیبالبا بوده است. نام آکتون تونیچیل موکنال Actun Tunichil Muknal به صورت “غار مقبره بلورین” ترجمه میشود. تحقیقات زیادی ارتباط این مکان، واقع در منطقه حفاظت شده کوهستان تاپیر، را با افسانههای کهن مایا نشان میدهد. در این داستانها توصیفاتی از رودهای خون و عقرب ها، و هزارتویی که خدایان و شیاطین مرگ مایا بر آن حکمرانی میکنند، آمده است.
از زمان اکتشاف مجدد آن در سال 1989 این غارها تبدیل به یکی از مقاصد مورد علاقه افراد کنجکاو شده است. دیدنیهای زیادی وجود دارد که این شبکه را مورد توجه قرار میدهد، از جمله تالار بزرگی از نوع چکندهسنگ (استالاکتیت) که به نام معبد بزرگ شناخته میشود.
در میان تکههای سفال و استخوان پراکنده شده، یکی از اکتشافات مهم در این غار، اسکلت یک دختر 18ساله است. این دختر که احتمال میرود در مراسم مذهبی به درگاه خدایان مرگ قربانی شده باشد، بانوی بلورین نام گرفته است. 1000 سال پس از مرگ، استخوانهای او آهکی شده و مانند بلور برق میزند.
بقایای انسانی دیگر پیدا شده در این غار میتواند متعلق به قربانیان چاک خدای باران باشد، و بسیاری از آنها شبیه به هم آهکی شده است (اگر چه استخوانهای هیچکدام مثل بانوی بلورین سالم باقی نمانده است). نظریه دیگری هم مطرح میکند که این افراد مظنون به جادوگری بودهاند و یا شاید بیماریهای جسمی و روانی داشتهاند. بدن آنها بدون این که دفن شود در این دروازه جهنم گذاشته شده تا روح آنها برای همیشه زندانی شود.
دروازههای گینی
نیو اورلئان، ایالات متحده
بر اساس اساطیر وودو (نوعی از جادو که ریشه در اساطیر آفریقایی داشته و در شهر نیواورلئان آمریکا رواج دارد)، افرادی که به تازگی مرده باشند، قبل از سفر به سوی اجدادشان در “آبهای ژرف” ، به نوعی برزخ فرستاده میشوند. این برزخ تاریکروشن که گینی نام دارد تحت حکمرانی مردی به نام “بارون سامدی” است.
داستانهای زیادی وجود دارد از جادوگران وودو که دروازههای گینی را برای بازگرداندن ارواح مردگان باز میکنند؛ ارواحی که در این دنیای گمشده بمانند از طرف جادوگران هودو در معرض خطر زیادی قرار دارند، چرا که میتوانند آنها را به شکل زامبی دوباره زنده کنند.
اگر چه بعضی از پیروان آئین وودو هفت دروازه را استعارهای روحانی میدانند، هستند افرادی که معتقدند این دروازهها در دنیای فیزیکی هم وجود دارند. یکی از این داستانها مکان این دروازهها را در نیواورائان در ایالت لوئیزیانای آمریکا تعیین میکند. گفته میشود برای ورود به گینی شخص باید هفت دروازه را با ترتیب صحیح باز کند. در کنار هر در، یکی از خدایان مرگ (گوئِده Guede) ایستاده است که بایستی با پیشکشی مناسب نظر مثبت آنها را جلب کرد.
اگرچه مکان دقیق این دروازهها هیچ وقت اعلام نشده، اشارات مبهمی در طی سالها برای پیدا کردن آنها ذکر شده است. گفته میشود نشان رمزی (veve) بارون سامدی که به شکل صلیبی احاطه شده با هفت ستاره است راهنمائیست بر این هفت دروازه؛ در نقشه شهر نیواورلئان وقتی این نشان را در تقاطع خیابان Canal و Basin قرار دهید هفت ستاره آن بر روی هفت گورستان مهم شهر میافتد.
دروازه پلوتو
استان دنیزلی، ترکیه
با وجود این که توصیفات دروازه پلوتو یا پلوتونیون به خوبی در آثار یونان باستان ثبت شده است، برای سالها تاریخدانان این مکان را تنها بخشی از افسانه میدانستند. اما این دروازه جهنمی در سال 1965 در ترکیه کشف شده و آن را به دنیای واقعیت کشاند.
حفاریهای باستان شناسان موجب کشف معبدی قدیمی بر روی یک چشمه آب گرم گردید، که مدتها به عنوان دروازهای به جهنم شناخته میشد. این معبد پلوتو (خدای دنیای زیرزمینی در اساطیر روم؛ معادل هیدیس) با وجود این که اطلاعات خوبی درباره آن ثبت شده بود اما حدود قرن ششم میلادی ناپدید شد.
از ویژگیهای قابل توجه این دروازه بخارات سمّی است که از تونلهای زیرین آن بیرون میزند. در دوران باستان، کاهنان معبد پلوتو غالباً با استنشاق این بخارها از خود بی خود میشدند. استرابو، فیلسوف یونانی مینویسد “هر حیوانی که وارد شود به سرعت خواهد مرد.” . امروزه هم این بخارهای سمّی جان پرندگانی که در آن نزدیکی لانه داشته باشند را میگیرد.
برزخ سنت پاتریک
لوخ دِرگ، ایرلند
در کنار هکلای ایسلند، اینجا ورودی دیگری به جهنمی است که در متون مسیحیت ذکر شده است. برزخ سنت پاتریک صومعه کوچکی است که در قرن 15 میلادی در یکی از جزایر ایرلند تاسیس شد. در داستان آمده خود سنت پاتریک (قدیس محافظ کشور ایرلند) از این جزیره بازدید کرده و طی این بازدید مسیح تصاویری از عذابهای جهنمی به او نشان داد. بعدتر تایید شد که غاری که سنت پاتریک در آن شاهد این تصاویر بوده، دروازهای است به گودال جهنم و برای بستن آن صومعهای در آن مکان ساخته شد.
خود غار از سال 1632 میلادی به طور کامل بسته شده است. طبق آن چه بازدیدکنندگان قبل از این تاریخ توصیف کردهاند، این غار به شکل یک گودال بسته با مسیری باریک و بلند به سمت پایین میباشد. متخصصان تاریخی احتمال میدهند این مکان حتی قبل از ورود سنت پاتریک برای انجام مراسم مذهبی و دعا استفاده میشده است.
مومنان مسیحی سالی یک بار به این جزیره سفر میکنند تا در خصوص دوزخی که در انتظار گناهکاران است بیاندیشند. به خاطر این که زائران باید تمام مسیر را پای پیاده بپیمایند، گاهی گفته میشود این زیارت یکی از دشوارترین مراسم مذهبی در دنیای مسیحیت است.+
چینو ایکه جیگوکو
شهر بپو، ژاپن
در شهر بپو، ژاپن نه چشمه آب گرم وجود دارد که هر یک با رنگ و ترکیبات مختلفی جاری هستند. از این چشمهها در متون بودایی قرن هفتم میلادی یاد شده و این روزها گل این حوضچهها را میتوان به عنوان نرم کننده پوست خریداری کرد.
هر چند در درون این مرکز سلامتی و آرامش افسانهای تاریک نهفته است؛ افسانه چشمهای به نام چینو ایکه جیگوکو یا “دریاچه جهنم خونین” . رنگ قرمز این دریاچه ناشی از رسوبات اکسید آهن در آن است. در اطراف چینو ایکه جیگوکو مجسمههایی از شیاطین قرار گرفته که بعضی از آنها در خود صخرهها کندهکاری شده است. بوداییان ظاهر این دریاچه را به چاههای جهنم تشبیه کردهاند و حتی زمانی بوده که از آب گرم آن (با دمای 78 درجه سانتیگراد) برای شکنجه زندانیان استفاده میشده است.
هفت دروازه جهنم
شهر هلام، پنسیلوانیا، ایالات متحده آمریکا
با وجود این که هِلام Hellam یکی از شهرهای آرام و بی نام و نشان ایالت پنسیلوانیا است، شایعاتی وجود دارد مبنی بر این که یکی از دروازههای جهنم در جنگلی نزدیک به آن باز میشود.
داستانهای متناقض زیادی در مورد “هفت دروازه جهنم” شهر هلام نقل میشود. یکی از این داستانها از بیمارستان روانی در حاشیه شهر میگوید، که در قرن 19 با آتشسوزی تخریب شد. بر طبق این افسانه، زندانیان –که اکثر آنها مجرمان دیوانه بودند- فرار کردند، اما به دلیل وجود هفت دروازه و حصار بلند، در این کار موفق نشدند. گفته میشود همان شب بسیاری از آنها توسط نگهبانان تا حد مرگ ضرب و شتم شدند.
افسانهای دیگر، داستان دانشمندی است که در این شهر میزیسته است. این مرد (که برخی میگویند شیطان پرست بوده و برخی میگویند فقط انسانی غیرعادی بوده) در زمین خود مجموعهای از هفت دروازه را طراحی نمود که مسیری پر پیچ و خم را درون جنگل دنبال میکند.
نکته مشترک تمام داستانها این است که اگر کسی بتواند از این هفت دروازه با ترتیب درستی رد شود، مستقیما وارد دنیای جهنمی زیرزمین خواهد شد. البته باید بدانید تنها اولین دروازه با چشم در روز دیده میشود و یافتن دروازههای بعدی یکی پس از دیگری بر مسافر جهنم باز خواهد شد.
این دروازه که امروز در منطقه جنگلی و جادهای به نام Trout Run به جاذبهای برای بازدیدکنندگان کنجکاو و علاقهمندان به ماوراء الطبیعه تبدیل شده است.
غار سیبیل
ناپل، ایتالیا
این دروازه قدیمیترین ورودی شناخته شده به دنیای زیرزمینی است. دروازهای که رومیها آن را به خوبی میشناخته و در نوشتههای خود بیش از 2000 سال پیش از آن نام بردهاند. در اثر کلاسیک اِنهاید نوشته ویرجیل شاعر رومی وصف غاری با صد ورودی شده است که راه به اعماق زمین و خود دنیای مردگان دارد.
“دروازههای جهنم روز و شب باز است؛
هبوط در آن روان، و پیمودن راه آسان است“
ویرجیل این شاهکار خود را قرن اول قبل از میلاد نوشت، که داستان قهرمانی به نام آینیاس است. در این غار بود- واقع در ناحیه کومای، منطقهای مسکونی نزدیک به ناپل امروزی- که آینیاس با سیبیل روبرو شد. سیبیل راهبه و پیشگویی اهل کومای بود که آهنگ غزلهای بی پایان او در دالانهای این غار میپیچید. او در سن 700 سالگی با پیش بینیهایش راهنمای آینیاس برای پیدا کردن مسیر به سوی جهنم شد.
کاشفان در قرون وسطی برای پیدا کردن این غار تلاشهای بیهوده زیادی داشتند. اما در سال 1932 باستانشناسی به نام آمِدئو مایوری (که به تازگی از اکتشافات شهر پُمپِی بازگشته بود) بالاخره این ورودی شناخته شده به جهان مردگان را پیدا کرد. امروزه این غار که در مجموعه باستانی کومای قرار دارد، در دسترس بازدید کنندگان است؛ شاید هنوز هم بتوان نالههای رازآلودی که ویرجیل از آنها سخن میگفت را شنید.
Comments
This post currently has no comments.