پنج هدیه هاثور؛ آئین شکرگزاری در مصر باستان
مهمترین ارزش فرهنگی در مصر باستان ماعات – توازن و تعادل – است که نظم را در جهان هستی و زندگی مردمان برقرار مینمود. حفظ تعادل در زندگی فردی منجر به برقراری آن در زندگی خانوادگی آن شخص، و به تبع آن زندگی همسایگان، جامعه، شهر و کل کشور میگردید. یکی از جنبههای حیاتی جهت حفظ این تعادل شکرگزاری بود که سفر شخص در طول زندگی و همچنین بعد از مرگ را بهبود بخشیده، و قلب را در پیشگاه اوزیریس سبکتر از یک پر مینماید. فرد با این قلب سبک به راحتی از تالار حقیقت عبور کرده به بهشتی که به نیزار مشهور است، وارد میشود.
ناسپاسی دریچهای گناهآلود بود که روح را نسبت به انرژیهای منفی تردید، بیاعتمادی، حسادت، تلخخویی و خودخواهی آسیبپذیر میکرد. یک فرد میتواند از طریق دعا، جشنها، و مراسم مذهبی شخصی قلبی سبک داشته، از زندگی پربار لذت برده و بعد از مرگ جسمانی مورد قضاوت نامطلوب اوزیریس، خدای مرگ قرار نگیرد.
یکی از این مراسم مذهبی مهم به خصوص در میان کشاورزان فقیر، مراسم پنج هدیه هاثور بود که بر شکرگزاری به صورت روزانه تاکید مینمود. در این مراسم به فرد همه چیزهایی که باید به خاطر آن قدردان باشد، بدون توجه به آن چه از دست داده، یادآوری میشود. به نظر میرسد این مراسم بیشتر به صورت شفاهی بین مردمان منتقل میشده و شواهد کتبی کمی برای آن وجود دارد. اما پنج هدیه هاثور نه تنها مراسمی برای پرستش این الهه بوده، بلکه بر ارزش توازن در فرهنگ مصر باستان و توجه به قلبی سبک در شکرگزاری خدایان تاکید داشته است.
هاثور بخشنده
هاثور ایزدبانویی چند وجهی بود، که به نیازهای گوناگونی در زمینههای مختلفی از زندگی انسانی پاسخگو بود. اولین نگارهها از این الهه زنی با شمایل یک ملکه و قرص خورشید و شاخهایی بر روی سر نشان میدهد. بعدها او را به شکل زنی با سر گاو یا به شکل خود گاو به تصویر کشیدند، که نمادی از نیروی زندگیبخش و سخاوت او نسبت به انسانها میباشد.
هاثور را در کنار هوروس الهه آسمان، الهه زمین –همانگونه که یکی از القابش “بانوی چنار” است- و الهه خورشید (از طریق نسبتش با رع) میدانند. او همچنین بر امور مربوط به قلب، جنسیت، زیبایی طبیعی، رقص و موسیقی، سیاست خارجی، باروری –زمین، انسان و حیوانات- و همچنین مادرانگی نظارت دارد. از دیگر نقشهای او در جهان بعد از مرگ تسلی خاطر و راهنمایی ارواح مردگان است. بعدتر مصریان او را با کهکشان راه شیری، که نماد رود نیل در آسمان و منشا حیات است، ارتباط دادند. هاثور آن قدر محبوب بود که حتی در دوره پادشاهی جدید مصر (بین سالهای 1570 تا 1069 قبل از میلاد) زمانی که بسیاری از نقشهای او توسط ایزیس تصاحب شد، باز هم مورد پرستش قرار میگرفت.
در همه این جنبههای وجودی هاثور، لذت نقشی مرکزی داشت. لذتی که قلب مومنان را روشن کرده و به آنها این امکان را میداد تا زندگی پربار و پرمعنایی داشته باشند. یک دعا به درگاه هاثور، که بر روی لوحه سنگی ایپویی (سلسله هجدهم، 1500قبل از میلاد) نوشته شده بر این وجه از او تاکید دارد. در بخشی از این دعا آمده است:
“
سپاس هاثور را، که در تِبِس میزید
زمین را به احترام او در همه اشکالش ببوس
روزی که زیبایی او را دیدم
ذهن من روز را به تجلیل آن گذراند
در رویایی چشمان من بر بانوی دو دیار افتاد و او لذت را در قلب من نهاد
آن گاه با خوراک او زنده شدم
هر که خردمند باشد
او را در جشنهای فصلی ادای احترام میکند
آن چه به مردمان میآموزد
خوراک پاک است
در کنار خادم در قصر حقیقت، ایپویی، آن صدیق میگوید:
برای حل مسئله رقابت، حسادت و طمع
شگفتیهای هاثور، که در دوران باستان بروز داد
بایستی برای آنانی که میدانند و آنانی که نمیدانند، بازگو شود
هر نسل باید به نسل بعد خود بگوید که او چه زیبا است.
“
با متمرکز کردن ذهن – و قلب – بر هاثور و زیبایی درونی و بیرونی او، شخص میتواند به خوشی ، راه دستیابی به “غذای پاک” که موجب زنده شدن روح است، و همچنین شکرگزاری که قدرت افکار و احساسات منفی مانند حسادت و بدخلقی را خثنی مینماید، دست یابد. ایپوئی اشاره میکند که روزی که به بزرگداشت زیبایی هاثور بگذارند، خوشی در قلب او افزون میگردد، و با رساندن بزرگی و رحمت هاثور به گوش دیگران نیروهای تاریکی محو میشوند. این اشاره بر طبق حیاتیترین جنبه آئین باستانی مصر است: حفظ تعادل فردی، به خصوص در زمان دشواری. یکی از محققان این حوزه به نام روزالی دیوید مینویسد:
“
این امر مورد قبول بود که زندگی در پسزمینه کیهانی پر از خطر در جریان است، و این الگوی منظم (که بوسیله خدایان تعیین شده است) به واسطه مصائبی مانند بیماری، مرگ ناگهانی، و خطرات طبیعی همواره بر هم میخورد. ایمان فردی برای پاسخ به فجایع زندگی لازم بود، اما دچار شدن به یک فاجعه تجربه غیر قابل تحملی تلقی نمیشد، چرا که شخص رنج برده میتوانست از این زیانها قدرت و دوام روحانی دریافت کند.
“
در مصر باستان، هاثور الههای بود که بیش از همه به دفع مشکلات، جهت تسلی بخشیدن و بازگرداندن تعادل کمک میکرد. این مهربانی او بدین خاطر است که روزگاری در یکی از تجسمهای اولیه خود به شکل سِخمِت خونخوار، موجب عذاب انسانها شده بود.
هاثور-سخمت و کتاب گاو آسمانی
یکی از نقشهای بسیار هاثور در شمایل شخصیتی است به نام الهه دورافتاده؛ الههای که منزلگاه آسمانی خود را بدون جدا شدن از پدرش، رع بزرگ ترک و در اصل فرار کرده و مسئولیتهایش را رها میکند. شخصیت الهه دورافتاده به ایزدبانوان مختلفی (از جمله باستِت، مِحیت، موت و سِخمت) نسبت داده میشود اما مشهورترین آنها خود هاثور در کتاب گاو آسمانی است. در این کتاب که در دوره میانی اول (2181 تا 2040 قبل از میلاد) و پادشاهی میانه (2040 تا 1782 قبل از میلاد) نوشته، الهه به اختیار خود فرار نمیکند بلکه به دستور رع برای نابود کردن بشریت فرستاده میشود.
در شروع داستان انسانها در حال برنامهریزی برای براندازی رع هستند، چرا که معتقدند پیر شده و به نیازهای آنها بیتوجه است. آنها هر لطفی که رع در حق آنها کرده بود را فراموش کردهاند و به گناه ناسپاسی آلوده شدهاند. رع از نقشه آنها باخبر شده و با دیگر خدایان برای پاسخ به این توطئه مشورت میکند. یکی از خدایان پیشین به نام نون پیشنهاد میدهد تا رع چشم خود را برای ادب کردن انسانها بفرستد.
چشم رع معمولاً به شکل الههای که تحت فرمان رع بوده به نمایش در میآید و به دلیل این که هر دو عامل تغییر هستند، با الهه دورافتاده نسبت نزدیکی دارد. رع، هاثور را به عنوان چشم خود انتخاب میکند و او را به شکل هاثور-سخمت برای نابودی انسانها به زمین میفرستد. آن گاه خشم هاثور-سخمت بر انسانهای ناسپاس نازل میشود. پس از کشته شدن هزاران انسان رع پشیمان میشود و از او میخواهد که دست نگه دارد. ولیکن هاثور-سخمت در آن حالت جنون، به خون تشنه است و صدای رع را نمیشنود.
رع دستور میدهد 7000 کوزه آب جو را با خاک رس سرخ مخلوط کنند تا رنگ خون بگیرد. سپس آن را در دِندِره – پرستشگاه هاثور – تخلیه میکند. هاثور-سخمت به حوضچهای که فکر میکرد خون است رسیده و از آن مینوشد و در حالت مستی از هوش میرود. پس از بیدار شدن و از آن روز به بعد او تبدیل هاثورِ بخشنده، دوست و همیار انسانها میشود. این بخش از داستان یکی دیگر از القاب هاثور را روشن میکند – بانوی مستی – که به خصوص در جشنها و مهمانیها که نوشیدنی فراوان است، بسیار از آن ذکر میشود.
نوشیدن، موسیقی و رقص همه بخشی از پرستش هاثور بوده و بر خلاف دیگر خدایان که راهبانشان حتماً بایستی از جنسیت خود آنها (مذکر/مونث) باشند، پرستندگان هاثور شامل هم راهبان مرد و هم راهبان زن میشد.
شخصیت دیگری نیز وجود دارد که پیوند نزدیکی با هاثور دارد (هر چند این پیوند اختصاصی نیست). تا رِخِت – زن خردمند.
زنان خردمند
مفهوم تا-رِخِت (به معنای “زنی که میداند”) ابتدا در دوره پادشاهی جدید و از طریق تکههای سفالی پیدا شده در شهر دیرالمدینه، مشاهده شد. کارولین گریوز-براون از محققان در این زمینه میگوید:
” به نظر میرسد [زنان خردمند] قدرت شناسایی خدایانی که با خود بدبختی میآورند را داشته، و میتوانستند آینده را ببینند و بیماریها را تشخیص دهند. هم مردان و هم زنان با چنین زنانی مشورت میکنند. باید بدانیم که در هر دوره فقط یک تا-رخت وجود داشته است. گستره دانش این زنان از دنیای انسانها و خدایان تا دنیای مردگان را شامل میشد.”
احتمال حضور این زنان همچنین در دوره پادشاهی میانه، به عنوان بخشی از آئینهای مذهبی وجود دارد، چرا که از زنان تاثیرگذار از همه طبقات اجتماعی در آن دوران نیز نام برده شده است.
ارتباط این زنان با هاثور اگر چه به طور قطع مشخص نیست، اما در نقش این ایزدبانو به عنوان الهه جهان بعد از مرگ که به ارواح برای ورود به دشت نیزار یاری میرساند، خودنمایی میکند. بر حسب سنت، هنگامی که شخصی در مصر میمرد، به شمایل اوزیریس، خدای مرگ و قاضی مردگان در میآمد. هر چند در دوره پادشاهی نو، هاثور به چنان محبوبیتی دست یافت که زنان در کتیبههای تدفینی شمایل او را به خود میگرفتند. جرالدین پینچ مینویسد:
“نوشتههای تابوتها و کتاب مرگ طلسمهایی دارند که به متوفی کمک میکند برای همیشه به عنوان پیرو هاثور به زندگی ادامه دهد. در داستانی مربوط به دوره متاخر، هاثور بر دنیای مردگان حکومت میکند، و برای تنبیه کسانی که بر روی زمین ستمگری میکنند، بر میخیزد.”
زنان خردمند احتمالاً جهت پاسخگویی به مردم، هاثور را به عنوان الهه دنیای بعد از مرگ فرا میخواندند. به عنوان مثال با این زنان خردمند برای دریافتن دلیل مرگ زودهنگام یک کودک مشورت میشد و هاثور الههای بود که باید به این سوال پاسخ میداد؛ از آن رو که یکی دیگر از مسئولیتهای او – به شکل هفت هاثور – این بود که در زمان تولد شخص حضور داشته و سرنوشت او را تعیین کند.
هاثور به خاطر هدایایش و همچنین نقش این الهه به عنوان “عامل انرژیبخش تغییر و از بین برنده سستی و دیگر تهدیدات”، در بین همه طبقات اجتماعی مورد پرستش بود. با این که مرکز پیروان این الهه در دِندره بود و پیوند نزدیکی با شهر تِبِس داشت، اما پرستش او در سراسر مصر رواج داشته و به خصوص در بین فقرا محبوبیت ویژهای داشت.
سهم رعایای کشاورز
کشاورزانی که بر روی زمینها کار میکردند تقریباً هیچوقت مالک آن نبودند. پادشاه، به عنوان تجسم زنده خدای هوروس، مالکیت همه زمینهای مصر را در اختیار داشت و آن را به اشرافزادگان و کاهنان اجاره میداد. محصولات هر مزرعه توسط کشاورز رعیت به اشرافزاده مسئول آن مزرعه تقدیم شده و به انبار غلات وزیر اعظم مصر فرستاده میشد. این محصول سپس بین مردم تقسیم شده تا هیچکس گرسنه نماند. دان ناردو مینویسد:
“حاصلخیزترین زمینها در مصر متعلق به فرعون، اشرافزادگان یا معابد خدایان بود؛ آنها کل محصولات را جمعآوری نموده و کشاورزان سهم کوچکی را برای خود و خانوادهشان نگاه میداشتند.”
این محصولات شامل گندم سرخ و جو، نخود، عدس و انواع دیگر سبزیجات و میوهجات میشد. در فصل برداشت کشاورزان هر روز سر زمینها رفته، با دست چپ خود دستهای از گندم را میگرفتند و با داس کوچکی که در دست راست داشتند آن را میبریدند. این کشاورزان کل روز را بر روی زمینهایی کار میکردند که متعلق به آنها نبود و در آینده نیز قرار نبود مالک آن شوند. تنها چیزی که در جلوی چشمان خود میدیدند دست چپشان بود که برای برداشت به سمت محصولات دراز شده بود.
پنج هدیه هاثور
هنگامی که یک کشاورز فقیر به پرستش هاثور میآمد، کاهن بازوی چپ او را میگرفت و میگفت: ” نام پنج چیز را ببر که اگر همین حالا میمردی دلتنگ آنها میشدی” . آن کشاورز باید پنج چیز را که بدون فکر کردن به ذهنش میآمد، به زبان میآورد. چیزهایی مانند همسر، فرزندان، آبجو، سگ، رودخانه و …
سپس آن کاهن و یا شاید زن خردمند، دست چپ فرد را جلوی صورت او بالا برده و میگفت:” اینها پنج هدیه هاثور هستند” . در این حال شخص به پنج انگشت دستش نگاه میکرد و کاهن در ادامه مراسم میگفت:” تو باید روزانه حداقل برای این پنج هدیه شکرگزار باشی، و اگر یکی را از دست بدهی، هدیه دیگری جای آن را خواهد گرفت” . زمانی که کشاورز به مزارع و زیر آفتاب سوزان باز میگشت و دست چپ خود را برای بریدن گندمها جلو میآورد، همیشه این انگشتان و در نتیجه پنج هدیه هاثور جلوی چشمانش قرار میگرفت.
همانگونه که ذکر شد اگر چه به جز در تاریخ شفاهی، شواهد محکمی مبنی بر وجود چنین مراسمی دیده نمیشود، اما با روحیات پیروان هاثور و همچنین ذات بخشنده و مهربان این الهه تطابق دارد. به محض این که شخص حس شکرگزاری خود را از دست میداد، به سوی تاریکی، بیایمانی و تلخی در زندگی قدم برمیداشت. پنج هدیه هاثور که با نگاه کردن به انگشتان دست چپ جلوی چشم انسان بود، همیشه یادآور چیزهای خوب و مهمی بود که شخص به امید آن صبحها از خواب بیدار میشد و هر شب با سپاسگزاری به خاطر آنها به خواب میرفت.
Comments
This post currently has no comments.